زندگی کُن
03 مرداد 1395 توسط آرامش
بعد از عقد با ماشينی که از دوستانش گرفته بود رفتيم گلستان شهدا.
من سرم پايين بود و خجالت می کشيدم.
پرسيد: “اين قدر سخت بود انتخاب من؟ خيلی دير بله دادی!!!”
آرام گفتم:"ببخشيد، می خواستم فکر کنم.”
گفت:"ولی من انتخابم رو کرده بودم. خدا رو هم شکر می کنم که خواسته ام رو برآورده کرد.”
پرسيدم:"مگه خواسته شما چی بود؟”
گفت:"زنی به اين خوبی.”
انگار ته دلم جا گرفته بود.
گفتم:"خواهش ميکنم. خوبی از خودتونه.”
بابايم اعتقاد داشت اگر کسی ايمان داشته باشد، اخلاق هم دارد و زندگی کُن است و رضا همين طور بود.
شهيد حاج رضا کريمي
هزار از بيست، ص۲۵