شهید محمد حسین ا اشرف
02 مرداد 1395 توسط آرامش
جریمه
گفتم:« ای بابا! باز هم روزهای؟ مگه تو چقدر روزهی قضا داری؟».
گفت:« اين روزهها جريمه است نه بدهی. ».
گفتم:« داداش جان! يك جوری حرف بزن كه ما هم بفهميم. ».
گفت:« يك خرده فكر كنی میفهمی آدم كی جريمه میشه. ».
گفتم:« وقتی كار خطايی انجام بده. ».
گفت:« آفرين! همينه. ».
گفتم:« ما كه نفهميديم، مگه تو چكار كردی؟».
گفت:« اون رو ديگه خودم بهتر میدونم. ».
خيلی كنجكاو شده بودم. با اصرار گفتم:« بگو، بگو! ياالله بگو!».
خنديد و گفت:« باشه ميیگم، ولی قول بده كه فقط من بدونم و تو. ».
گفتم:« قول! ».
گفت:« وقتی كه نتونم واسه نماز جماعت مسجد برم، فرداش جريمه میشم و بايد روزه بگيرم. ».
با تعجب گفتم:« وای چقدر سخت! حالا كی جريمهات ميكنه؟».
گفت:« وجدان، آبجی خانم! وجدان. ».
????فرهنگنامه شهدای سمنان، ج۱، ص۴۶۰